.

دوشنبه, ۳ مهر , ۱۴۰۲

راه شما جوانان نیروی دریایی، راهی پر افتخار است.
                                   حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

دماوند – ملک‌الشعرای بهار

ای دیوِ سپیدِ پای در بند!

ای گنبدِ گیتی! ای دماوند!

از سیم به سر یکی کُلَه خود

ز آهن به میان یکی کمربند

تا چشمِ بشر نبیندت روی

بِنهُفته به ابر، چهرِ دلبند

تا وارهی از دمِ ستوران

وین مردم نحسِ دیومانند

با شیرِ سپهر، بسته پیمان

با اخترِ سعد، کرده پیوند

چون گشت زمین ز جورِ گردون

چونین خفه و خموش و آوند

بِنواخت ز خشم بر فلک مُشت

کآن مشت تویی، تو ای دماوند!

تو مشتِ درشتِ روزگاری

از گردشِ قرنها پس افکند

ای مشتِ زمین! بر آسمان شو

بر وی بنواز ضربتی چند

نِی نِی، تو نه مشتِ روزگاری

ای کوه! نیَم ز گفته خرسند

تو قلبِ فِسردهء زمینی

کز درد، ورم نموده یک چند

شو منفجر ای دل زمانه !

وآن آتشِ خود، نهفته مَپسَند

خامُش منشین، سخن همی گوی

افسرده مباش، خوش همی خَند

ای مادرِ سر سپید! بشنو

این پندِ سیاه بخت فرزند

بِگْرای چو اژدهای گَرزه

بِخْروش چو شرزه شیرِ اَرغند

ترکیبی ساز بی‌مماثل

معجونی ساز بی‌همانند

از آتش آه خلق مظلوم

وز شعلهٔ کیفر خداوند

ابری بفرست بر سرِ رِی

بارانْش ز هول و بیم و آفند

بِشْکَن درِ دوزخ و بُرون ریز

باد افره کفر کافری چند

ز آن گونه که بر مدینهء عاد

صُرصُر شررِ عدم پَراکند

بِفکَن ز پی این اساس تزویر

بُگسَل ز هم این نژاد و پیوند

بَرکَن ز بُن این بنا، که باید

از ریشه بنای ظلم برکند

زین بی‌خردانِ سِفله بِستان

دادِ دلِ مَردُم‌ِ خردمند

زنده یاد ملک‌الشعرای بهار

دیدگاهتان را بنویسید

*

code

بستن منو